░▒ عکس مطالب طنز سرگرمی ▒░

قرمز یک پیشنهاد است...

░▒ عکس مطالب طنز سرگرمی ▒░

قرمز یک پیشنهاد است...

مهربان باشیم « ۱ »

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت : ' خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ ' 

خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد ، مرد نگاهی به داخل انداخت ، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف غذا بود ، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد ، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند ، به نظر قحطی زده می آمدند ، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند ، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود ، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند. 

مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد ، خداوند گفت : ' تو جهنم را دیدی ، حال نوبت بهشت است ' ، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد ، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود ، یک میز گرد با یک ظرف غذا روی آن و افراد دور میز ، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند ، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بودند ، می گفتند و می خندیدند ، مرد روحانی گفت : ' خداوندا نمی فهمم ؟! ' ، خداوند پاسخ داد : ' ساده است ، فقط احتیاج به یک مهارت دارد ، می بینی؟ 

اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند ، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند! ' 

یکدیگر را دوست داشته باشید و به همنوع خود مهربانی کنید چرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد