░▒ عکس مطالب طنز سرگرمی ▒░

قرمز یک پیشنهاد است...

░▒ عکس مطالب طنز سرگرمی ▒░

قرمز یک پیشنهاد است...

( Poetry ) اشعار انگلیسی

 

روز ِ نخستین

شاعر: ژاک پرور

شمدهای سفید در گنجه , شمدهای سرخ بر بستر

کودکی در مادر , مادرش در درد

پدر در سَرسَرا , سَرسَرا در سَرا

سَرا در شهر , شهر در شب

مرگ در یک فریاد وَ کودک در زندگی

متن شعر به زبان اصلی

PREMIER JOUR

Jacques Prévert

Des drapes blancs dans une armoire

Des drapes rouge dans un lit

Un enfant dans sa mère

Sa mère dans les douleurs

Le père dans le couloir

Le couloir dans la maison

La maison dans la ville

La ville dans la nuit

La mort dans un cri

Et l'enfant dans la vie

چراغها خاموش می شود و من از دست می روم

آن امواجی که می خواستم برخلافشان شنا کنم

عاقبت مرا به زانو در آوردند

آه، تمنا می کنم ، التماس می کنم و چنین می خوانم

از سمت ناگفته ها بیا و سیب روی سرم را

و این درد مبهم مرا هدف بگیر

ببرها در انتظارند تا رام شوند و چنین می خوانند

تویی که ، تویی که ...

آشفتگی تمامی ندارد

دیوارهایی که راه را می بندند و ساعت هایی که یکسره در گردشند

می خواهم برگردم و تو را به خانه ببرم

نمی شد باز ایستاد و تو اکنون می دانی ، و من چنین می خوانم

ای فرصت های از دست رفته بار دیگر بر دریای من بتابید

من آیا خود ، دردم یا که درمانم ؟ و چنین می خوانم

تویی که، تویی که ...

و نه هیچکس دیگر ، و نه هیچکس دیگر

تویی که ، تویی که

خانه‌ای ، همان خانه‌ای که می خواستم بدان برگردم

Lights go out and I can't be saved

Tides that I tried to swim against

Have brought me down upon my knees

Oh, I beg, I beg and plead, singing

Come out of things unsaid

Shoot an apple off my head

And a trouble that can't be named

Tigers waiting to be tamed, singing

You are, You are

Confusion never stops

Closing walls and ticking clocks

Gonna come back and take you home

I could not stop but you now know, singing

Come out upon my seas

Cursed missed opportunities

Am I a part of the cure

Or am I part of the disease, singing

You are, you are

And nothing else compares

And nothing else compares

You are, you are

Home, home where I wanted to go

باز هم اس ام اس

 

عجب چرخه ی عجیبی : زن از سوسک میترسه _ سوسک از موش میترسه _ موش از گربه میترسه _ گربه از سگ میترسه _سگ از مرد میترسه _ مرد از زن میترسه !!!

می دونی سیگار با اینکه می دونه یه روزی زیر پاهات له می شه تا اخر باهات می سوزه ؟؟؟؟
سیگارتم رفیق !!!

 اسمت را بر کوه نوشتم ریزش کرد روی آب نوشتم بخار کرد . روی کاغذ نوشتم پاره شد . روی قلبم ......

( برو بابا با این اسمت ، اینم اسمه تو داری آخه )

خدا اندی رو مرگ بده ........ از وقتی که گفته خوشگلا باید برقصن دیگه به هیچ کدوم از کارام نمی رسم .

از جوجه تیغی کوچولو پرسیدم : بزرگترین آرزوت چیه ؟ معصومانه نگاهم کرد و گفت : بغلم میکنی ؟

معلم همچون شمعی است که می سوزد و هوا را آلوده می کند بیایید معلم ها را گاز سوز کنیم .

هرجا هستی لطفا از این ساعت به بعد از خونه بیرون نرو چون الان وقت جمع آوری زباله است .

 آخرین مهلت خروج افغانی ها 28 اردیبهشت است . شیطون بدون خداحافظی نری یا .

 اگر میخواهید زندگی دوباره داشته باشید ، با ما تماس بگیرید . ( سازمان بازیافت زباله )

 شباهت زن دوم با انرژی هسته ای : ۱- هردوش حق مسلم ماست . ۲- هر دوش به طور پنهانی دنبال می شه . ۳- در آخر پرونده ی هردو به شورای امنیت می ره .

 میدونی فرق تو با خون چیه ؟

خون میره تو قلب و برمیگرده

اما تو میری تو قلب و برنمیگردی

تو در قلب منی

در خون منی

رفتم دکتر گفت انگل داری 

اس ام اس های عاشقانه

 

بین هزاران دیروز و میلیون ها فردا . فقط یه دونه امروزه . پس از دستش ندیم و ازش لذت ببریم و با این اس ام اس به عزیزانمون بگیم دوستشون داریم .

اگر روزی حس کردی که می خواهی گریه کنی ، مرا خبر کن . من قول نمی دهم که تو را شاد کنم ولی می توانم با تو گریه کنم . اگر روزی قصد داشتی فرار کنی از آنکه به من بگویی ترسی نداشته باش ، من قول نمی دهم که از تو بخواهم که بمانی اما می توانم با تو بیایم . اگر روزی نخواستی به حرف کسی گوش بدهی به من بگو ، من قول می دهم که به جای نصیحت سکوت کنم . اگر روزی مرا صدا کردی و جوابی نشنیدی به سرعت به سراغم بیا . شاید این بار من به کمک تو احتیاج داشته باشم .

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد من در این ویرانه ها احساس غربت میکنم .

اگه قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خطهای تلفن و تالارهای گفتگو و ای میل ها اشغال میشه ... پر میشه از : « از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش » « تو را عاشقانه می پرستم » « مراقب خودت باش » اما بین این همه پیام ، یکی از همه تکون دهنده تره « همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم » پس عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم شاید فردایی نباشد .

روزی عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم رو می شکنی .

یه شب یه ستاره شناس از آسمون افتاد رو زمین بهم گفت دنیارو می خوای یا یه دوست خوب ؟؟؟ گفتم هیچ کدوم چون یه دوست دارم که واسم مثل یه دنیاست .

موقعی که خدا پنجره بهشتو باز کرد ، منو دید ازم پرسید ، امروز چه آرزویی داری ؟ گفتم ، خدایا ، همیشه مواظب اونی که الان این پیامو می خونه باش . 

خانمها مثل ...

 

با سلام و کمال احترام خدمت تمام خانمهای ایرانی امیدوارم این شوخی را زیاد جدی نگیرید

خانم ها مثل رادیو هستند

هر چی می خواهند می گویند ولی هر چه بگویی نمی شنوند .

خانم ها مثل چسب دوقلو هستند

اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شود , دیگر باید سیم را برید .

خانم ها مثل رعد و برق هستند

اول برق چشمهاشون می رسه , بعد رعد صداشون .

خانم ها مثل لیمو شیرین هستند

اول شیرین و بعد تلخ می شوند .

خانم ها مثل کنتو ر برق هستند

هر چند سال یکبار سن آنها صفر می شود .

خانم مثل فلزیاب هستند

هرگاه از نزدیکی طلافروشی رد می شوند عکس العمل نشان می دهند

عجیبا غریبا!!!

 

1- به طور میانگین مردم از عنکبوت بیشتر می ترسند تا از مرگ.
2- حلزون می تواند سه سال بخوابد.
3- اگر جمعیت چین در یک صف مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ وقت تمام نخواهد شد.
4- خطوط هوایی آمریکا با کم کردن فقط یک زیتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40 هزار دلار صرفه جویی کند.
5- ملت آمریکا بطور میانگین روزانه 73 هزار مترمربع پیتزا می خورند.
6- چشم های شترمرغ از مغزش بزرگتر است.
7- پروانه ها با پاهایشان می چشند.
8- گربه ها می توانند بیش از یکصد صدا با حنجره خود تولید کنند. در حالیکه سگ ها کمتر از ده صدا.
9- تعداد چینی هایی که انگلیسی بلدند; از تعداد آمریکایی هایی که انگلیسی بلدند! بیشتر است.
10- فیل ها تنها حیواناتی هستند که نمی توانند بپرند.
11- هربار که یک تمبر را زبان می زنید، 1/10 کالری انرژی مصرف می کنید.
12- تمام خرس های قطبی، چپ دست هستند.
13- اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می شود.
14- اگر بصورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فریاد بزنید، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده اید.
15- کوتاهترین جنگ در تاریخ 1896 بین نازی ها و انگلستان رخ داد که 38 دقیقه طول کشید.
16- هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از 9 بار تا کرد.
17- چشم های ما از بدو تولد همین اندازه بوده اند، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ وقت نمی تواند متوقف شود.
18- در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از میلاد ساخته شده است. به اندازه ای سنگ بکار رفته که می توان با آن دیواری آجری به ارتفاع 50 سانتی متر دور دنیا ساخت.

19- am I کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی است.
20- اگر تمام رگ های خونی را دریک خط بگذاریم، تقریبا 97  هزار کیلومتر می شود. 

ساعتی با محبوب

 

دیشب که به دیدارم آمدی دسته ای از گلهای سپید بر سینه ی خود آویخته بودی بارها خواستم تمنا کنم آنرا به من هدیه دهی لیکن جرات نکردم.

وقتی از من جدا شدی و در خوابگاه خویش خفتم دیدگانم خواب را از من گریزان نمودند و هنگامیکه شفق سر زد چون نیازمندی برگهایی از دسته گلت را یافتم وآنها را بوییدم.

این برگهای خشکیده خود ارزشی ندارند ولی چون یادبودی از محبت و عشق تو هستند بجای گل و شیشه عطر از آنها نگهداری میکنم تا روزیکه دگر باره بدیدارم بیایی و دلم از نگریستن رخساره همچون برگ گلت آرام گیرد.

پرتو سحرگاهی از پنجره من میتابد و از جانب تو پیام می آورد:

آنچه به دست گرفته ای چیست؟

پاسخ میدهم: این یک شاخه گل یا ریحان و گلاب نیست ولی چون از محبوب به یادگار مانده برای من عزیز است.

آنگاه بر جای خویشتن نشسته می اندیشم:

این یادبود وصال را من در کجا نگاهداری نمایم؟

تو ای گل زیبای من که دلی آکنده از درد داری و خواب بر وجودت سایه انداخته است مگر به تو نگفته اند زیبایی و شکوه گل بیشتر به خاطر آن است که در دامان خاری جای دارد؟

بیدار شو و وقت را گرامی بشمار...برخیز و به یاد آور که در کنار سنگ ها مردی تنها و بیکس به انتظار تو نشسته که هرگز نباید او را بفریبی چه میشود اگر به سوی او روان شوی و هنگامیکه تنها چهره ی دلارای تو را در نظر خویش مجسم کرده است حقیقت را در برابرش آشکار سازی و بنوای گام های خود از رویایی که او را در بر گرفته است برهانی تا وی محبوبش را لختی در آغوش گیرد.

دست در دست هم نهاده دیدگانمان را به هم دوخته ایم زیرا سرنوشت اینطور میخواست که ما هم لحظه ای از شراب ابدیت سر مست شویم .

طلیعه ی خورشید و بوی سکر آفرین گلها به ما نوید جوانی و کامرانی میدهند و این عشق که میان ما استوار گردیده است به اندازه ترانه های روستایی که از بیکران دور بگوش میرسد ساده و بی آلایش است.

یاسمن هایی که به خاطر من چیده و از آنها دسته گلی آراسته ای به من میگویند بیدار باش که این ارمغان با دادن و باز پس گرفتن نگاه شرمساری توام است.

او لختی بر تو لبخند خواهد زد و دمی شرمگین لب بر لبت خواهد فشرد و زمانی نیز بی سبب از خود بی خود خواهد شد . اما من میگویم عشق من و تو از ترانه هایی که برایت خواندم و آنها را بخاطر تو سرودم بی زنگارتر است.

ساعتی خوشتر از این دم که ما موجودیت یکدیگر را احساس مینماییم وجود ندارد و آنچه را که امکان ناپذیر و محال میدانند در میان من و تو نیست حتی در ماورای این طلسم سایه ای ما را تهدید نمیکند.

 

آرزو...


ای آرزو ای سرچشمه هستی ای مایه خوشی و سعادت بشر ای شراب روح ای لطیفتر از نسیم و شدیدتر از طوفان!
آیا تو نیز هیچ با من همراه و یار بوده ای؟
پروردگارا : در این جهان آرزو چرا کلبه کوچکی که جز دل نام ندارد نصیب من کرده ای . کاشانه ی محقری که در برابر طوفان حوادث استقامتی ندارد ، کلبه ی خونینی که جز تقدیر را در آن راهی نباشد . خانه ی ویرانیکه در آن بجز اشک و صبر ، همدم و مونسی را صاحب نیست.
دیر گاهی بود که آرزو میکردم ترا ببینم ، ترا بهرآنچه که زیباست تشبیه مینمودم . اما لحظه ای بعد افسرده و سرافکنده میشدم زیرا این زیبایی هاست که شبیه تواند . تو خود الهه زیبایی هستی.
خواستم ترا به ماه تشبیه کنم اما جز رنگ مهتابیت چیزی در آن نیافتم . میخواستم شاید معجزه ای شود و تو در کنارم بیایی .میخواستم که روبرویم بنشینی و من خود را در چشمان آسمانی و لبان نیم شکفته ات تماشا کنم و نفس گرمت را ببویم.
افسوس که تو اشکها و حسرت های مرا نمی بینی .نمی بینی که در خنده های من آهنگهای ناله پنهان است.
اکنون تو ای جان شیرین . بیا بنشین تا بگویم که امروز دیگر وقت اعتراف رسیده است . وقت آن رسیده که بدانی تو روح و حقیقت من هستی.
چنانچه یک گل احتیاج به آفتاب دارد منهم برای زنده بودن بعشق تو محتاجم .اگر بسویم باز گردی گناهانت را نادیده میگیرم و باز دامنم را بسویت میگشایم.
کاش هم اکنون باز میگشتی تا اشعه ی آفتاب امید بخش حزن و افسردگیم را پایان دهد و این قلب شکسته ام به امید تو به امید دیدار تو به امید عشق تو به امید وصال تو بار دیگر حرکت از سر گیرد و به ادامه ی حیات امیدوار گردد .
برای من کور بودن و ندیدن آفتاب سهل است . اما دور بودن و تو را ندیدن را نمیتوانم تحمل کنم فراموش مکن که جز تو من کسی را ندارم و به غیر از تو به مهر دیگری پایبند نیستم . تو مرا تنها گذاشتی . تو به من کتاب دوستیابی دادی ولی درس دشمنی آموختی تو از وفا و عاطفه سخن گفتی در حالیکه نامهربانی و بی مهری پیشه ساختی.
اکنون همه چیز جز نگاه تو را از یاد برده ام.
چندی است تو را نمی بینم و گرچه تو را هرگز فراموش نمیکنم و در پرتو درخشان و سایه حیاتبخش تو زندگی میکنم . اما با وجود این خودم را آزار نمیدهم . تو برو و با هر که میخواهی سعادتمند باش.
این تنها آرزوی من است.

مگه بمیرم ...

 

اگه یه روزی اومد که دیدی همه دنیا دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی هزار نفر دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی صد نفر دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی فقط ده نفر دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی فقط یه نفره که دوست داره یقین داشته باش که اون یکی منم .....
اگه یه روزی اومد که دیدی دیگه هیچکس دوست نداره ......بدون که من مرده ام